افغانستان در شبکه بازرگانان پول خود یک سیستم بانکی سریع ، کارآمد و دوستانه دارد. آنها در جایی فعالیت می کنند که بانکداران به سبک غربی از ترسیدن از آن می ترسند-در واقع آن بانکداران برای انجام معاملات به بخشی از معامله گران اعتماد می کنند. اما دولت دوست دارد بانک ها از این سیستم قدیمی و مستقر برتری دهند.
ساعت 8 صبح در شمال کابل و درجه حرارت 35 درجه سانتیگراد و صعود است. تعداد زیادی از معامله گران مالی در حال حاضر در بازار شاهزادا سخت کار می کنند ، غرفه های آنها با آجرهای نقدی که از خورشید زرد رنگ شده و از انگشت مداوم بیرون می رود. بسته های ارز محلی ، افغانی ، با جوجه های روپیه پاکستانی و پشته کوچک گاه به گاه دلار آمریکا ، که بیشتر بیست و صدها نفر است ، به صورت جغد با جواهرات بنشینید. معامله گران روی مراحل گل و لای نشسته بودند ، روی بالکن ها قرار می گرفتند یا در پشت غرفه های خود قفل می شدند و به طور مداوم از کار خود نگاه می کنند ، چشمان در حالی که در رهگذران می گیرند ، می چرخند. آنها به دنبال مشتری های معمولی و گرگ تنهایی ثروتمند هستند.
شاهزادا - به معنی شاهزاده - بازار قلب ضرب و شتم سیستم مالی افغانستان است. کارگزاران از سال 1931 هنگامی که بازار توسط یک پسر عموی پادشاه محمد زاهیر شاه راه اندازی شد ، از اینجا خارج شده اند - انتقال یکپارچه از کابل به هزار منطقه قبیله ای و مقصد خارجی. این هنوز متعلق به فرزندان وی است.
نکته اصلی سیستم بانکی غیررسمی استفاده از بازارهای پول آزاد است ، جایی که بسته های افغانی ها در درجه اول برای دلار یا روپیه های پاکستانی معامله می شوند. مبادله بزرگ دیگر در پیشاور ، پاکستان ، منشأ بسیاری از تجارت خارجی افغانستان است.
کارگزاران می توانند در عرض چند دقیقه پول نقد را به حساب منتقل کنند. به آنها صورتحساب 100 دلاری بدهید و در حساب HSBC یا CITI شما در ایالات متحده یا اروپا - منهای کمیسیون 1 ٪ در هر دو انتها - در همان روز - قرار دارد. مشتریان هنوز هم در اینجا به اینجا می آیند-از سیستم بانکی با رشد سریع افغانستان-زیرا آنها به طور ضمنی اعتماد دارند و با بسیاری از آنها برای نسل ها کار می کنند.
با ورود به بازار ، اولین برداشت از یک هوم جنت ، مانند تجارت است. پول در اینجا ساخته می شود اما هیچ یک از هرج و مرج و فحش چاله های قدیمی تجارت نیویورک و هنگ کنگ وجود ندارد. مانند قهوه خانه های قرن هجدهم که در شهر لندن گسترش یافته است ، یک جریان مداوم و جریان مشتری وجود دارد. بیشتر معامله گران به نام SARAF در حال انجام تجارت هستند: با مشتریان دست و پنجه نرم می کنند ، یادداشت ها را مبادله می کنند و روی پاهای خود فکر می کنند ، و در حالی که می روند ، نقاط پایه را در سر خود کار می کنند.
یک فروشنده غول پیکر غول پیکر ، ورود به شاهزادا را به نیمه بلوک می زند-یک پشتون چشم آبی از استان شمالی بلخ. با استفاده از کالاهای خود به تازه واردان - بعداً معلوم می شود که او تعرفه بالاتری را برای اولین معامله گر که هر روز صبح کار می کند پرداخت می کند - غرفه وی با بلوک روپیه های پاکستانی در فرقه های Pre500 و Pre1000 (12. 05 دلار) جمع می شود. او می تواند صحبت کند ، اما به سرعت ، همانطور که تجارت دارد. معامله گر ، که نه نام خود را و نه کوچکترین لبخندها می دهد ، می گوید که او روزانه حدود 50 معاملات ارزی جداگانه را کاهش می دهد ، بیشتر با مشتریان مکرر. او کاهش 1 ٪ از هر معامله را می گیرد اما این بستگی به اندازه معامله دارد: می تواند تا 50 نقطه پایه در هر جهت متفاوت باشد.
درآمد سالم
تاجر پشتون انتظار دارد که هر روز حدود 50000 دلار (602 دالر یا 30000 افغانی) را تحویل دهد که به او اجازه می دهد روزی حدود 5 دالر سود پس از مالیات و تعرفه که حدود 30 درصد عواید را تشکیل می دهد، تسویه کند. طبق استانداردهای غربی این مبلغ ناچیز است، اما در یک کشور کشاورزی فقیر با تولید ناخالص داخلی سرانه سالانه کمتر از 500 دلار، درآمد بسیار قابل احترامی است.
با این حال، در عرض چند دقیقه، اخبار منتشر شد - یک گزارشگر مالی خارجی در اینجا با یک مترجم وجود دارد که یادداشت برداری می کند و عکس می گیرد. مردی در حال چرخیدن است - دما به سرعت در حال افزایش است و بازار به طور جدی شلوغ شده است: چرا برای یک فنجان چای به او نمیپیوندیم؟
میزبان جدید، قاضی امام جان، دکه دار است اما خیلی بیشتر از این. به عنوان منشی و رئیس شهزاده، وظیفه اوست که تعیین کند چه کسی اینجا کار می کند و چه کسی نه. برای فعالیت به عنوان کارگزار در یکی از 300 خانه تجاری بازار، نیاز به 20000 دلار سرمایه پرداخت شده است. بر اساس اطلاعات کتاب اطلاعات جهانی سیا، با میانگین 10 تاجر در هر خانه، که در مجموع 3000 نفر میشوند – شهزاده دارای حدود 60 میلیون دلار سرمایه پرداخت شده است – برای اقتصادی که در مجموع 12. 85 میلیارد دلار در سال 2008 اندازهگیری شده است.
ساختار سست شهزاده برخلاف سیستم سنتی لندن یا نیویورک برای خرید یک صندلی در بورس اوراق بهادار عمل میکند – سپس این صندلی به یک کارگزار شخص ثالث قابل انتقال است که میتواند هزینه مجوز را کاهش دهد. آیا هزینه مجوز شاهزاده، به ویژه برای چنین کشور فقیری، بسیار زیاد به نظر نمی رسد؟قاضی می پذیرد: «شاید درست باشد."اما هر کسی در اینجا اگر تلاش کند می تواند 20000 دلار دریافت کند. آنها می توانند آن را از خارج از کشور یا با فروش خانه یا زمین خود یا قرض گرفتن از یک تاجر دیگر دریافت کنند."
او می افزاید: «یا با لبخندی هولناک که بیل موری بازیگر را به او می دهد، می توانند آن پول را از ما قرض کنند. ما سود زیادی دریافت نمی کنیم و همیشه مراقب معامله گران خود هستیم.»سه تاجر برای شرکت او، شرکت بازرگانی قاضی امام جان، کار میکنند و رئیسجمهور از هر کارگزاری که در شهزاده کار میکند، هزینه روزانه کمی دریافت میکند.
او هر سال چقدر درآمد دارد - سود سال گذشته یا ماه گذشته یا حداقل حاشیه عملیاتی او چقدر بوده است؟باز هم لبخند. او می گوید: «نمی توانم به شما بگویم چقدر درآمد دارم."اگر این کار را انجام دهم، همه می دانند و می خواهند به کابل بیایند تا تجارت من را از من بگیرند. من از مشکلات لندن و نیویورک اطلاع دارم. اگر بدانند چقدر درآمد دارم، بخشی از آن را می خواهند."
اعداد رسمی
داده های یکپارچه بخش بانکی افغانستان
منبع: صندوق بین المللی پول
قاضی هم مانند همه چیز در افغانستان مجموعه ای از تضادهاست. او به اندازه یک غذای گرم حرفه ای داشته است، در دهه 1980 به عنوان یک مهندس شروع کرد، قبل از تحصیل در رشته مالی و حقوق در دانشگاه دولتی لومونوسوف مسکو – که پس از حمله شوروی به افغانستان در سال 1979 بود. او به کابل بازگشت و به عنوان یک کارمندقاضی نظامی در اوایل دهه 1990 در زمان ریاست جمهوری برهان الدین ربانی. زمانی که نیروهای طالبان ملاعمر در سال 1996 به کابل یورش بردند، قاضی به دلیل روابط خارجی اش محاکمه و به اعدام محکوم شد و تنها به این دلیل زنده ماند که او یک پشتون قومی بود (اکثر ستیزه جویان طالبان پشتو صحبت می کنند). اگر هزاره یا ازبک یا تاجیک بود به احتمال زیاد مرده بود.
او در مورد دوره بین 1996 تا اواخر 2001، از دست دادن شغل خود به عنوان قاضی و مجبور شدن به تغییر شدید شغل در سن 50 سالگی چه احساسی دارد؟شانه بالا می اندازد. فرقی نمی کند. من تازه وارد این بازار شدم و شروع به کسب درآمد کردم.
بعداً ، در هنگام عزیمت ، یک معامله گر که در یک شرکت رقیب کار می کند لبخند می زند و به Teahouse Qazi گره می زند. او می گوید: "او خوش شانس ترین مرد در بازار است."وی گفت: "او وقتی اتحاد جماهیر شوروی در اینجا بود ، کمونیست بود ، پس از آن یک طالبی که طالبان مسئول آن بودند. اکنون ، او به دموکراسی به سبک غربی متعهد است. در داخل او یک آفتاب پرست است."در واقع ، اکثر افغان ها اینگونه احساس می کنند. آنها به دموکراسی اعتماد ندارند ، که هنوز یک سیستم خارجی دیگر است که به روشهای قبیله ای هزاره آنها تحمیل شده است ، اما آنها آن را به جنگ داخلی ترجیح می دهند.
با این حال ، برای تمام موفقیتهای حاصل از بازار شاهزادا و مردانی مانند امام ژان قازی ، این سیستم معاملاتی نسل مانند گذشته در معرض تهدید نیست. حتی طالبان به این بازرگانان احتیاج داشتند ، بهتر است که در بودجه مشکل سازهای همفکر در ریاض ، پیشاور و کراچی تأمین شود. اما حاکمان مدرن افغانستان-از رئیس جمهور منتخب که اخیراً مجدداً انتخاب شده است ، حمید کرزی و وزیر دارایی تحت تحصیل وی در کانادا ، عمر زاخیلوال تا پشتیبان سیاسی در ایالات متحده و انگلیس-به شدت در حال توسعه یک بخش بانکی به سبک غربی هستند.
پشتیبانان خارجی نگران این هستند که تاجران که از شهزادا و در بازارهای خواهر در سراسر کشور کار می کنند ، راهی ساده برای ورود پول داغ برای ورود به کشور ارائه می دهند و بودجه شورشیان طالبان را در مرز شرقی با پاکستان و استان هلمند جنوبی تأمین می کنند.
از این نظر ، نگرانی های خارجی نیمه درست است. حدود 90 ٪ از معاملات روزانه که از طریق شاهزادا انجام می شود ، خوب است ، یک خودی صنعت بانکی را به حساب می آورد. کارگران مهاجر در کابل و سایر مراکز تجاری کلیدی افغانستان از معامله گران استفاده می کنند تا با هزینه حاشیه ای ، یک خدادادی در یک اقتصاد نقدی محور ، به خانواده و دوستان خود بپیوندند.
به همین ترتیب ، معامله گران به افراد محلی کمک می کنند تا کالاهای خارجی را وارد کنند که در غیر این صورت در اینجا خریداری نمی شوند. به گفته وی ، کارگزاران خود قاضی به طور مرتب مبلغ زیادی پول - 30،000 دلار و بیشتر - را به آلمان و کانادا برای خرید خودروهای جدید به آلمان و کانادا می زنند. یک معامله گر مرتبط با شاهزادا در فرانکفورت یا تورنتو یک تماس تلفنی از یک کارگزار محلی دریافت می کند که به آنها اطلاع می دهد که پول به ژانویه به قاضی پرداخت شده است. یا یک سری اعداد یا حروف. معامله گر یک کمیسیون 1 ٪ در خارج از کشور می گیرد و پس از انتقال پول نقد ، این ماشین از جیب خود پرداخت می شود. سپس ماشین جدید VW براق یا کامیون GMC یک سفر طولانی و خسته به خیابان های گرد و غبار و بی نظیر کابل را آغاز می کند.
چرا برای انجام این کار به بانک ها اعتماد نمی کنید؟قازی و معامله گرانش خروپف می کنند. او می گوید ، اکثر افغان ها راه اندازی حساب در بانک های محلی را دشوار و حتی غیرممکن می دانند ، زیرا آنها فاقد هر نوع سهام مالی اساسی یا دارایی محکم هستند. این درست است: از 33 میلیون نفر این کشور ، فقط 1. 5 میلیون حساب بانکی دارند ، اگرچه این تعداد سریع در حال افزایش است. بیشتر افغان ها هنوز هم بانک ها را به عنوان یک اختراع خارجی می بینند و به همین دلیل قابل اعتماد نیست.
یک معامله گر در داخل بازار شاهزادا واقع شده است ، که توسط آجرهای ارز محلی ، افغانی احاطه شده است
با پایان اشغال طالبان در اواخر سال 2001 ، سیستم بانکی افغانستان عملاً متوقف شده بود. هنوز شش بانک دولتی مستقر در کابل و همه مستقر بودند ، صندوق بین المللی پول در ماه ژوئن "تا حد زیادی غیرفعال" ذکر شد. همه فاقد اتصال و اطلاعات قابل اعتماد در مورد دارایی ها و بدهی ها بودند و نتوانستند از هرگونه نمایش استانداردهای بین المللی حسابداری پیروی کنند. سرانجام مقررات اساسی در سال 2003 و 2004 ، از جمله قانون بانکی ، در سپتامبر 2003 تصویب شد و اجازه می دهد تا بانک های تجاری تشکیل شوند. بانک های جدید به سرعت در حال ظهور هستند. تا سال 2005 ، 11 بانک دارای مجوز از جمله سه شعبه خارجی وجود داشت که از جمله آنها استاندارد بازار نوظهور در حال ظهور است. تا مارس 2008 ، این کشور 16 بانک با 183 شعبه در 20 استان ، 332 فروشنده ارزی و 100 ارائه دهنده خدمات پول مجوز را به خود اختصاص داد.
ثروت گزینه ها
این کشور اکنون دارای گزینه های زیادی از گزینه های بانکی است - اما بسیاری از افغان ها هنوز هم به همه آنها بی اعتماد هستند. در بازار شاهزادا ، یکی از همکاران قازی ، مردی مبهم با چشمان سبز و موهای شنی که به نظر می رسد و به نظر می رسد مانند بازیگر بریتانیایی پیت Postlethwaite ، تکیه می کند و رشد می کند: "هر رژیم ما باید با این سیستم های مختلف مالی روبرو شویم. کشور فقط یک آزمایشگاه مالی بزرگ است. آخرین مورد این سیستم بانکی غربی است که فقط یک نسخه برش و چسباندن بانک ها است زیرا آنها در لندن یا نیویورک وجود دارند. و این کار نخواهد کرد زیرا این ایده ما نبودو افغان ها دوست ندارند چیزهایی که به آنها تحمیل می شود. "
قازی همچنین در سیستم بانکی خارجی حضور دارد و خاطرنشان می کند که بازرگانان شاهزاده "بحران مالی جهانی" را مشاهده کرده اند. وی اظهار داشت ، بانکهای بزرگ خارجی این مشکلات جهانی را ایجاد کردند ، با این که در چیزهایی که آنها نمی فهمیدند ، ایجاد می کنند-بنابراین در ذهن بسیاری از افغان ها شک و تردید ایجاد می کنند که یک سیستم بانکی به سبک غربی می تواند در کشور خود موفق شود.
وی می افزاید: "بانک های خارجی کارهایی را با زیرزمینی انجام می دادند که آنها نمی فهمیدند.""آنها قبل از تلاش این طرح های جدید ابتدا باید تمرین می کردند. درست نیست که بانکداری درست شود - ما آن را مدیریت می کنیم و همیشه سودآور هستیم. من نسبت به [بانکهای خارجی] ، به ویژه آنهایی که پول زیادی را از دست داده اند احساس ترحم می کن م-من نسبت به ضررهای آنها غم و اندوه بسیار عمیقی دارم. "
شاهزادا همچنین برای همه پول ، چه داغ و چه گرم ، مسیری آسان را به داخل و خارج از افغانستان ارائه می دهد. آیا پول تا کنون از طریق چاشنی قازی برای نیروهای طالبان یا برای گانگسترهای ساده خارج از کشور سرچشمه می گیرد-آیا آنها تا به حال می توانند کاملاً مطمئن باشند که در هر معامله گیرنده چه کسی است؟خسته کننده قازی ساکت می شود و تشویق اولیه مالک برای "از من هرچه می خواهید بپرسید" دور ریخته می شود. نگاه Postlethwaite از بین می رود و مدتی طول می کشد تا به مکالمه برگردد.
با این حال ، این مسئله به وضوح مسئله بزرگی برای معامله گران شاهزادا است. دو روز بعد ، در طی یک سفر برگشت به بازار ، گفتگو با یک معامله گر دیگر که در پیاده رو در خارج از ورودی بازار کار می کند ، انجام می شود. او اجازه نخواهد داد که خودش نامگذاری شود یا عکاسی شود ، اما می گوید که پول داغ همیشه از کابل جریان می یابد. او می گوید: "این از همه جا ناشی می شود.""چیزهای زیادی از عربستان سعودی ، اما بسیاری از انگلیس ، آمریکا ، آلمان ، استرالیا نیز بسیار زیاد است. اما نه چندان از پاکستان.
"ما همیشه می دانیم که آیا این امر به طالبان می رود ، زیرا همیشه در مبلغ زیادی ، اغلب 100000 دلار یا بیشتر است."
بیشترین مبلغی که تاکنون در آن منتقل شده است چیست؟او می گوید: "1 میلیون دلار"."حداقل."شاید بیشتر؟او پاسخ می دهد: "بله ، شاید"."شاید خیلی بیشتر."اما بعد لبخند می زند ، سرش را تکان می دهد و صدف می کند - مکالمه به پایان رسیده است. با این حال ، این ادعا را اثبات می کند که توسط قاضی و سایر کارگزاران شاهزادا مطرح شده است: این که دولت می خواهد بانک ها برنده شوند و معامله گران از دست بدهند. نیروهای ایالتی می دانند که می توانند جریان پول را از طریق سیستم بانکی بهتر از آنچه می توانند از طریق کارگزاران شاهزادا به عقب و جلو کنترل کنند ، کنترل کنند.
و واضح است که ، حتی در داخل چاشنی قازی ، معاملاتی انجام می شود که ممکن است به نفع نیروهای متجاوز باشد. در یک لحظه درست بعد از ساعت 10 صبح ، با دماسنج روی دیواره چاشنی که 39 درجه سانتیگراد را نشان می دهد ، رئیس جمهور شاهزادا گام به گام نحوه انتقال پول به انگلستان را توصیف می کند.
او دو راه برای سیم کشی پول به انگلستان را تشریح می کند. اولین روش قانونی به لندن است که به قوانین مالی و نظارتی انگلستان پیروی می کند. دوم شامل یک روش غیرقانونی است که شامل یک فصل سایه دار در بیرمنگام است. ناگهان ظاهر Postlethwaite دوباره درگیر می شود - برخی از موانع جدی و یک کلمه یا دو کلمه ای وجود دارد. قازی می چرخد و با شدت می گوید: "من اشتباه کردم - دفتر بیرمنگام سالهاست که بسته شده است."
"درست گرفتن بانکداری کار سختی نیست - ما آن را مدیریت می کنیم و همیشه سودآور هستیم"
امام ژان قازی
آیا ممکن است این مسیری برای پول طالبان باشد - یا فقط برای گانگسترها برای تحویل هروئین یا سایر فعالیتهای غیرقانونی پرداخت می شود؟قازی و همکارش هنوز هم ناخوشایند به نظر می رسند و به عقب و جلو ادامه می دهند. قازی دوباره می چرخد و آه می کشد: "من کاملاً اشتباه کردم - ما هرگز دفتر بیرمنگام نداشته ایم. هیچ ارتباطی با شهر وجود ندارد و هرگز چنین نبوده است - من اشتباه کردم."سپس وی می افزاید: "علاوه بر این ، من هرگز از بیرمنگام نشنیده ام."واضح است که بعداً بین این موضوع بحث های بیشتری در مورد این موضوع وجود خواهد داشت. با این حال ، فیل موجود در اتاق ، سیستم بانکی مدرن کشور است. برای اطمینان ، بانک ها به کارگزاران شاهزادا احتیاج دارند و بالعکس. معامله گران در جایی که بانک ها از آن می ترسند - به مناطق قبیله ای و به مراکز تجاری پیشرو تحت کنترل نیروهای طالبان می پردازند. بانکها به نوبه خود پول و ایمن و ایمن را حفظ می کنند - بیشتر ، از جمله قازی و ظاهر Postlethwaite ، پول خود را در یکی از بانکهای پیشرو کشور گره خورده اند.
و افغان ها در مورد انتخاب وام دهنده نمی خواهند گزینه های کمبود داشته باشند. آنها می توانند از بین وام دهندگان بزرگتر و نقدینگی مانند بانک مایلی افغان (BMA) ، بانک عزیز و بانک کابل ، به وام دهندگان کوچکتر مانند بانک غازانفر تأسیس شده در سال 2008 و وام دهنده قدیمی ایرانی ، بانک آریان انتخاب کنند. همانطور که در اکثر کشورها ، بانک های بزرگ در اینجا تسلط دارند: در پایان سال 2006 ، طبق صندوق بین المللی پول ، پنج وام دهنده از جمله عزیز و BMA 60 ٪ از بخش بانکی کشور را کنترل می کردند.
بسیاری از مدیران پیشرو در بانک کشور از برتری انتخاب مشتری ناامید شده اند. چند بانک در سالهای اخیر شکست خورده یا فروخته شده است ، به ویژه بانک توسعه افغانستان ، که در ماه مارس توسط بانک عزیزی خریداری شده است. چند وام دهنده دیگر ، به ویژه بانک یونایتد افغانستان ، شایعه می شوند که در طول بحران مالی جهانی ، به دلیل قرار گرفتن در معرض سرمایه گذاری در املاک و مستغلات در دبی ، به شدت متحمل شده اند.
در راه
دیر یا زود انتظار می رود که وام دهندگان کوچکتر جمع شوند. رئیس اجرایی BMA، دومین وام دهنده بزرگ افغانستان، طی سخنانی در دفاتر متروک و تقریباً متروک خود در شش درک مرکزی کابل، نزدیک به مقر ناتو و وزارت تجارت، پیش بینی کرد که تعداد بانک ها در عرض دو سال به 12 یا 13 بانک کاهش خواهد یافت. به سه سال و در عرض یک دهه به هشت سال. خان افضل هداوال از بانک مرکزی به دلیل کاهش قوانین ایجاد بانک های جدید در سال 2004 انتقاد می کند. او می گوید: «تعدادی از وام دهندگان در سال های 2004 و 2005 بازده بالایی داشتند و این منجر به ایجاد مجموعه ای از بانک های جدید شد."آنها باید موانع ورود را بسیار بالا می گذاشتند، اما این کار را نکردند و بنابراین ما 16 بانک داریم که بسیار زیاد است."
با این حال، راه اندازی به عنوان یک بانک جدید افغان همیشه ساده نیست. بازرگانان شهزاده اغلب به فکر تأسیس یک گروه بانکی مردمی هستند که نرخ های بهره کمتری نسبت به وام دهندگان فعلی افغان دریافت می کنند و از سیستم اعتباری آزمایش شده و مورد اعتماد خود استفاده می کنند. این امر مستلزم شناخت تمام مشتریان و خانوادههای آنها برای نسل به نسل است - سیستمی که مدتی پس از جنگ جهانی دوم در بریتانیا از مد افتاد.
قاضی میگوید: «میخواهیم یک بانک راهاندازی کنیم، اما پول نداریم."برای راه اندازی یک بانک به 10 میلیون دلار نیاز است - چه کسی چنین پولی دارد؟ علاوه بر این، دولت ما را نمی خواهد. ما موفق و سودآور خواهیم بود و این امر باعث می شود که همه بانک های دیگر احمق به نظر برسند."
مطمئناً، بخش بانکی در پنج سال گذشته رشد چشمگیری داشته است. بر اساس گزارش ژوئن 2009 صندوق بین المللی پول توسط جلنا پاولوی و جاشوا چاراپ، توسعه سیستم بانکداری تجاری در افغانستان: خطرات و مزایای، کل دارایی های بانکی داخلی از 300 میلیون دلار در سال 2004 به 1. 7 میلیارد دلار در پایان سال 2008 افزایش یافت. پنج سال پیش در بانک های افغانستان پول سپرده شده است. این رقم امروز 1. 5 میلیون است.
و نشانه های امیدوارکننده دیگری نیز وجود دارد. استفاده از بانکداری خردهفروشی و گسترش دستگاههای خودپرداز در حال افزایش است و پذیرش کارتهای نقدی را تقویت میکند. این کشور امیدوار است با کمک بانک های خود - اما نه از تاجران بازار خاکستری خود، شرکت بیمه سپرده افغانستان (Adic) را در اوایل سال 2010 راه اندازی کند، یک طرح حمایت مالی ملی که یک حفاظ مالی برای طلبکاران فراهم می کند.
در اواخر سال 2010 یا اوایل سال 2011، دولت امیدوار است که یک سیستم رتبه بندی اعتباری ملی را در یک اداره جدید ایالتی، اداره اطلاعات اعتباری (CIB) راه اندازی کند. این اقدامات در اتحاد با انستیتوت بانکی و مالی افغانستان که به منظور آموزش مدیران و حسابداران بانکداری داخلی و جدید تأسیس شده است، ارائه می شود.
مطمئناً اینجا که افغانستان است، همه چیز گلگون نیست. تعداد کمی از مردم برای کارت های اعتباری ثبت نام می کنند، اگرچه با توجه به فقدان سیستم بانکی و مکان هایی برای استفاده از آنها، به سختی تعجب آور است.
تا زمانی که CIB درهای خود را باز نکند، بانک ها باید خودشان کارهای قانونی را انجام دهند. BMA یک بخش اعتباری پنج نفره دارد که از محلهها و بازارها بازدید میکند و با هرکسی که میتواند در تلاش برای ارزیابی واقعی ریسک یک مشتری بالقوه صحبت میکند: اگر آنها قادر به بازپرداخت وام هستند، و اگر چندین حساب در متفاوت دارند. بانک ها. عزیزی بانک معمولاً 15 درصد سود سالانه برای وام های تجاری یا خرده فروشی دریافت می کند، اما بر اساس اعتبار یا ثروت مشتری و اندازه وام، نرخ را تا 300 واحد پایه افزایش یا کاهش می دهد.
امنیت یک مسئله گسترده و پیچیده است که در یک سال یا در 10 حل نمی شود. مشکل بزرگ دیگر عدم حمایت از طلبکاران - موضوعی است که توسط ADIC مورد توجه قرار می گیرد - یا سیستمی که اجازه می دهد دارایی های متعلق به مشتریان ورشکسته باشدبر اساس آن بلند و تقسیم شده است.
در اوایل ماه اوت ، Hadawal BMA اولین حراج افغانستان از دارایی های مشتری را به پایان رساند: 190،000 دلار از املاک و مستغلات Prime Kabul که بیش از سه محله مختلف پخش شده است. Hadawal می گوید: "این تنها پس از چهار ماه درگیری با مقامات محلی اتفاق افتاد.""من یک یادداشت کتبی از شخص خود داشتم که قول می داد که اگر او ورشکسته شود ، خوب است که به طور علنی دارایی های خود را حراج کند ، اما هنوز دادگاه این حق را برای ماه ها رد کرد. ما یک سیستم حقوقی بسیار احمقانه داریم که به درستی کار نمی کند.
با این حال ، اگر هیچ چیز دیگری نباشد ، افغانستان وقتی صحبت از محصولات و ایده های نوآورانه می شود ، فعالیت کارآفرینی است. بانک یونایتد افغانستان محصولات اساسی مالی اسلامی را ارائه می دهد ، در حالی که بانک عزیزی کل شرکت تابعه ، بانک بختار را به بانکداری اسلامی تبدیل می کند.
Deepak Shrivastava ، رئیس جمهور و مدیر اجرایی بانک عزیز ، سومین وام دهنده بزرگ این کشور می گوید: "ما به امور مالی اسلامی بسیار علاقه مند هستیم.""باختار به عنوان یک بانک تخصصی اسلامی که شرکت های کوچک و متوسط و وام مسکن را پوشش می دهد ، در حالی که عزیزی روی وام های شرکت ها و بانکداری سنتی تمرکز دارد. من مثبت هستم که می توانیم لباس پیشرو در زمینه مالی اسلامی را ایجاد کنیم."این محصولات شامل خدمات آزیزی مانند به اصطلاح Qismat یا "خوش شانس" است که هیچ علاقه ای به آن نمی پردازد-مطابق با قوانین اسلامی-اما به پس انداز این فرصت را می دهد تا جوایز مانند ملک ، اتومبیل یا جواهرات را بدست آورند.
بنگاه های پیشرو نیز در مورد مشکلات بانکی در یک کشور با ده ها سال جنگ روبرو هستند. یک راه ارائه خدمات بانکی از طریق تلفن های همراه است (پذیرش تلفن همراه در سراسر افغانستان به سرعت در حال افزایش است) یا با رشد شبکه های ارتباطی نوری ، اینترنت. همسالان می گویند ، Kabul Bank بهترین خدمات بانکی آنلاین و تلفنی را ارائه می دهد ، با شروع خدمات اینترنتی در سال 2004. برخی دیگر سریع می شوند.
Shrivastava می گوید: "سربازانی که در مناطق روستایی کار می کنند به بانک ها دسترسی ندارند ، بنابراین برای ما مهم است که این مناطق را پوشش دهیم.""ما اکنون 26 شعبه مستقر در خارج از کابل داریم که برنامه های آن برای شش مورد دیگر است ، اما برای ما بسیار مهم است که پیشنهادات بانکی آنلاین و تلفنی خود را بهبود بخشیم."Microfinance نیز شروع به انتخاب می کند: اولین بانک میکرو مالی مستقر در کابل ، که در سال 2006 با سرمایه از KFW آلمان ، شرکت بین المللی دارایی و صندوق آقاخان برای توسعه اقتصادی تأسیس شد ، میکرولوها را به کشاورزان و مشاغل کوچک ارائه می دهد. این امکان را به آنها می دهد تا از طریق یک سرمایه گذاری مشترک با روشن ، اپراتور پیشرو در ارتباطات این کشور ، مانده های خود را بررسی کرده و از طریق تلفن های همراه خود پرداخت کنند.
بازگشت به شاهزادا از 11 صبح و 43 درجه سانتیگراد گذشته است و معامله گران در حال بازگشت به سایه هستند و برای سیستا ظهر آماده می شوند. قبل از اینکه قاضی به دنبال چرت زدن باشد ، دو واقعه کنجکاو رخ می دهد که نشانگر عجیب و غریب افغانستان است - عجیب و غریب از تلاش برای انجام کار در اینجا ، به ویژه در دنیای بانکی.
اولین مورد ورود یک هیئت دو نفره از یک افغان بانک پیشرو است. تعظیم میکنند و میتراشند - واضح است که مطیع قاضی نظامی سابق هستند - و به آرامی یک تکه کاغذ را روی میز میگذارند. این کتاب که با خط زیبای پشتو نوشته شده است، دعوتی است برای یک شب رقص محلی که روز بعد در سالنی در حاشیه شهر برگزار می شود. این برخورد با دقت در فیلمنامه - مردان به سختی یک دقیقه در چایخانه قاضی هستند، اما موفق می شوند با همه آنجا دست بدهند - نشان دهنده رابطه درهم تنیده و همزیستی است که بین معامله گران و بانک های جریان اصلی ایجاد شده است. همچنین علیرغم اظهارات مدیران اجرایی بانک ثابت میکند که تعداد کمی از وامدهندگان برجسته افغان جرأت میکنند وارد مناطق بیقرار قبیلهای شوند، و بسیاری را مجبور میکند تا بازرگانان بازارهای خاکستری را برای انتقال پول مشتری به این سو و آن سو، انتخاب کنند.
بعداً، یک رویداد دیگر، گویاتر وجود دارد. دو مرد، یکی با پیراهن مشکی و کراوات زرد، پا به چایخانه قاضی گذاشتند. آنها از تاجران محلی متمایز هستند که بیشتر آنها عمامه و عبا سنتی به سر می کنند. رهبر جملات سریعی را میگوید، رفتارهایش مانند سبیلهای کوچکش بداخلاق است. بعد از تقریباً دو دقیقه، او حرکت می کند. مردان چایفروشی سرشان را تکان میدهند.
قاضی برمی گردد تا توضیح دهد. این افراد از یک بانک دولتی بودند. آنها به دستور دولت فرستاده شدند تا خسارات دولت را در اواسط دهه 1990 جبران کنند، زمانی که افغانستان در حال فرو رفتن در هرج و مرج بود. بین سالهای 1994 و 1996 همه کالاهایی که وارد کشور میشد و از آن خارج میشد - از خربزه و انگور گرفته تا خشخاش و مهمات هروئینی - مفقود شد و دیگر هرگز دیده نشد. مقامات بانک برای یافتن تاجران و بازرگانانی که ناپدید شده بودند، فرستاده شده بودند، که احتمالاً بسیاری از آنها قربانیان جنگ داخلی بودند. در این مورد، آنها خواهان پرداخت یک محموله میوه هستند که 15 سال پیش در سال 1994 مفقود شده است.
به نظر می رسد بسیار نامتجانس است – که دولت بانکی را برای جست و جوی بازارهای افغانستان به منظور تسویه حساب محموله انار از دست رفته سال ها قبل استخدام کند. باعث ایجاد حس گیجی و خشم در میان تجار شهزاده و همچنین احساس تسلیم شدن می شود. معاملهگران گفتهاند که نباید مجبور به بازپرداخت این بدهیها باشند، اما دولت تصمیم گرفته است که باید یک تیک در کنار جعبه کوچکی در حسابهایشان بگذارند، صرف نظر از هزینهای که برای شهرت یا قیمت نهایی آنها داشته باشد.
چرا معامله گران به آنها نمی گویند گم شوید؟قاضی دوباره لبخند بیل موری خود را انجام می دهد و دستانش را باز می کند. او می گوید: «این کمکی نمی کند."شما باید درک کنید که اینجا افغانستان است. بانک و دولت به دنبال فرزندان شما خواهند آمد و از شما تقاضای بازپرداخت بدهی خواهند کرد. و اگر این کار موثر واقع نشد، آنها به دنبال نوه های شما خواهند آمد. آنها هرگز متوقف نمی شوند - اینپول دولت و نگرش دولت این است که دیر یا زود کسی پول می دهد.»
یورومانی اولین بار در سپتامبر 2006 در مورد بانک مرکزی افغانستان نوشت، افغانستان دوباره به کار خود باز می گردد.